۱۳۸۷ مرداد ۲۱, دوشنبه

دختر ارمنی قاچاق

اون موقع من 18 سال داشتم وتوی یک مسافر خونه کنار یک جاده ترانزیت کار میکردم. چون خونمون از اونجا دور بود شب ها توی مسافرخونه می خوابیدم، بقیه میرفتن خونه هاشون .مسافرخونه متعلق به یک زن بود که شوهرش دو سال پیش از اون مرده بود.

ساعت حدود ده شب بود.همه رفته بودند که یک کامیون ایستاد تو پارکینگ، راننده اومد تو گفت دو پرس کوبیده بده. من شانس آورده بودم که هنوز کمی آماده داشتیم چون معمولان اون موقعها تموم میشد. زود دوپرس براش آماده کردم یکیشو ورداشت برد تو کامیون زود برگشت نشست اون یکی را خورد رفت سینی را از تو کامیون آورد گفت حساب چند شد؟ من فاکتور و گذاشتم جلوش گفت الان این قدر همرام ندارم اگه میشه نسیه بدی. گفتم این جا مال من نیست نمیتونم نسیه بدم. گفت یه چیزی همرام دارم شاید اون تورو راضی کنه. گفتم چیه؟ گفت اگه با من تا کامیون بیای می فهمی. با احتیاط و کمی ترس و لرز که نکنه بلایی سرم بیاره پشت سرش راه افتادم.
در کامیونو بازکرد و گفت یه دختر ارمنی قاچاقی اومده منم تو راه ورش داشتم آوردمش می گه هر کاری دلت می خواد با من بکن فقط منو تا تهران ببر اگه می خوای برو بالا به خودت صفا بده، منم میرم تو مسافر خونه یه جایی میگیرم چرتی میزنم. منم از خدا خواسته گفتم باشه ولی زبونشو نمیدونم. گفت نترس اون فارسی بلده. گفتم پس بیام برم برق ها رو خاموش کنم کسی نیاد. گفت تو برو بالا من خودم خاموش میکنم .

من رفتم تو کامیون باورم نمی شد همچین چیزی نصیبم بشه. ماتم زده بود. ایستاده بودم نیگاش می کردم یه هو گفت مواظب باش با چشمات منو نخوری… اومد جلو لب شو گذاشت رو لبم ازم یه لب گرفت. منم دیگه حواسم سرجاش اومد شروع کردم به لب گرفتن. کم کم رفتم اون ور سراغ گوشهاش اون بی کار نموند واز رو شلوارم شروع کرد به مالیدن کیرم. منم کم کم لباسهاشو در آوردم. یه سوتین آبی خوش رنگ پوشیده بود که تا درش آوردم دوتا پستوناش مثل هلو افتادن بیرون. منم مثل ممه ندیده ها شروع کردم به خوردن. اونم کم کم شلوارمو در آورد و دستشو کرد تو شرتم و کیرمو مالید و گفت جون عجب کیری… اومد پایینتر شلوارشو درآوردم از رو شرتش دو سه تا لیس به کسش زدم و شرتشو در آوردم می خواست بخورم گفت حالت 69 بهتره. منم انو خوابوندم روتخواب کامیون اون شروع کرد به خوردن کیرم منم کس تپل شو کردم تو دهنم حالا نخور کی بخور… اون از اون طرف کیرمو تا آخر می کرد تو دهنش. نمی دونم اون همه را تو کجا جا می کرد دیگه صدای هر دو مون در اومده بو که گفت بسه بکن توش که دارم از درد کیر میمیرم. منم پا ها شو بلند کردم کیرمو گذاشتم دم کسش و کمی مالیدم دورو بر کسش. گفت زود باش بکن توش! منم قلب شو نشکستم با فشار تمام کردم توش… یه جیغ زد که گفتم گوشام کر شد. گفت یواش تر احمق جرم دادی. گفتم نترس الان خوب میشی. یکم وایستادم بعد شروع کردم به تلنبه زدن چون صبح جلق زده بودم هر چه قدر تلنبه میزدم آبم نمی اومد. دیگه خسته شدم، اون فهمید گفت تو بخواب من می شینم رو کیرت و تلنبه میزنم. من خوابیدم اومد روکیرم نشست شروع کرد به تلنبه زدن. یکم که تلنبه زد کم کم احساس کردم داره آبم میاد. گفتم ابم بیاد چی کارکنم؟ گفت می خورمش! کم کم احساس کردم داره میاد. گفتم داره میاد از رو کیرم اومد پایین کیرم و کرد تو دهنش برام ساک زد. من نتونستم خودمو کنترل کنم کیرمو تا آخر کردم تو حلقش، سرش و گرفتم به کیرم فشار دادم. همه ی آبمو با فشار ریختم تودهنش دیدم رنگش سیاه شد. نزدیک بود خفه شه کیرمو از دهنش در آوردم پسمونده آبمو از رو کیرم لیسید. گفتم ممنونم خیلی خوب بود. گفت من باید از تو تشکر کنم به من خیلی خوش گذشت، به خصوص بعد از دستمالی اون مردک احمق راننده، با اون کیر کثیفش که یه دقیقه هم راست وای نمیستاد! خندیدم و لباسامو پوشیدم، لباسای اونم تنش کردم. یه لب طولانی ازش گرفتم خدا حافظی کردم رفتم. صاحب کامیونو بیدار کردم گفتم کارم تموم شد. گفت باشه منم دیگه میرم اونم خدا حافظی کرده رفت. به محض ناپدیدشدن کامیون تو پیچ جاده به خودم گفتم ای احمق کاش لااقل اسم دختره رو پرسیده بودی!.

هیچ نظری موجود نیست: